مقایسه‌ی سیستم بازداری – فعال‌سازی رفتاری و وضوح هیجانی در دانش‌آموزان با و بدون تجربه تروماتیک

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناس ارشد روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلی

2 استاد گروه روانشناسی، دانشگاه گیلان

3 استادیار گروه روان شناسی، دانشگاه پیام نور، ایران

چکیده

هدف این مطالعه، مقایسه­ سیستم­های بازداری- فعال­سازی­رفتاری و وضوح­هیجانی در دانش­آموزان با و بدون تجربه تروماتیک بود. در یک مطالعه مقطعی، تعداد 1000دانش­آموز به روش نمونه­گیری خوشه­ای چند مرحله­ای از بین مدارس شهر مشهد انتخاب و پس از غربالگری، در دو گروه دارای(253 نفر) و بدون تجربه تروماتیک (309 نفر) قرار گرفتند. برای جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه­ سرند­ کردن حوادث تروماتیک - فرم خود­گزارش­دهی، مقیاس ضربه­رویداد- تجدید نظرشده، مقیاس رگه­های­ فراخلقی و مقیاس فعال‌سازی- بازداری رفتاری استفاده شد. نتایج نشان دادکه دانش­آموزان با تجربه تروماتیک در سیستم فعال­سازی­- بازداری رفتاری و وضوح­هیجانی میانگین نمرات کمتری دارند (001/0>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیزنشان داد که سیستم فعال­سازی ­رفتاری، سیستم بازداری­ رفتاری و وضوح ­هیجانی 19درصد از واریانس علائم استرس پس از سانحه را در افراد با تجربه تروما به طور معناداری تبیین می‌کند. این نتایج بیان می­کندکه دانش­آموزان با تجربه تروما در سیستم بازداری- فعال ­سازی رفتاری با مشکلات بیشتری مواجه بوده و وضوح­ هیجانی کمتری دارند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A comparison of behavioral activation-inhibition systems and emotional clarity in students with and without trauma

نویسندگان [English]

  • S Ghadiri Zabihi 1
  • A Abolghasemi2 2
  • S Aghajani 3
1 M. A student of Psychology, University of Mohaghegh Ardabili
2 Professore of Psychology, The University of Guilan
3 Assistant Professor of Psychology, Payam Noor University
چکیده [English]

The purpose of this study was to compare behavioral activation-inhibition systems and emotional clarity in students with and without trauma. In a cross-sectional study, 1000 students were selected by cluster sampling from among schools of Mashhad. After screening, they were assigned to two groups, those with trauma (253) and those without trauma (309). To collect data, the Traumatic Events Screening Inventory (self report form), Event Scale (Revised), Trait Meta Mood Scale, and BIS/BAS scales were used. The results showed that the mean scores of students with trauma on behavioral activation-inhibition systems and emotional clarity were significantly less than those without trauma (p<0.001). The results of multiple regressions showed that behavioral approach system, behavioral inhibition system and emotional clarity could account for 19% of variance in post-traumatic stress symptoms. The findings suggested that students with trauma in behavioral activation-inhibition systems confronted more difficulty and less emotional clarity.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Trauma
  • behavioral activation-inhibition
  • emotional clarity

مقدمه

انسان همواره در طول زندگی خود با حوادث آسیب­زا رو به رو بوده است، ولی مفهوم تروما[1] یا آسیب برای اولین بار توسط فروید[2] در مطالعات مربوط به هیستری[3] مطرح شد.به اعتقاد فروید، تروما یک محرک طاقت­فرسای ناگهانی است که کارکردهای ایگو[4] را از کار انداخته و منجر به حالت درماندگی می­گردد. انجمن روان پزشکی­آمریکا[5] (2000) حادثه تروماتیک را به عنوان یک محرک تنش­زای به شدت آسیب­زا تعریف کرده است که به تجربه مستقیم شخصی رویدادی مانند مرگ واقعی یا تهدید به مرگ یا آسیب جدی و یا سایر رویدادهایی که تمامیت جسمی فرد، اعضای خانواده و یا بستگان را تهدید می­کنند، مربوط می­شود. ناگهانی و غیرمنتظره بودن، شوکه کننده بودن، تهدیدشدن زندگی یا یکپارچگی بدنی و احساس ذهنی ترس، وحشت و درماندگی ویژگی­هایی است که حوادث تروماتیک را از سایر حوادث مجزا می­سازد. بسیاری از کودکان و نوجوانان در طی رشد خود رویدادهای استرس­زایی را تجربه می­کنند. آنها با موقعیت­های بغرنجی نظیر اعتیاد والدین و مرگ یک خویشاوند سالخورده که ممکن است به میزان زیادی دشوار و استرس­زا باشد، مواجه می­شوند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000). نتایج مطالعات مختلف نشان می‌دهند که مواجهه با رویدادهای تروماتیک شیوع بالایی دارد (کریمر، بورگاس و مک فارلان[6]، 2001؛ کسلر، برلند، دیملر، جین، مریکانگاس و والترز[7]، 2005). این در حالی است که تجربه رویدادهای تروماتیک منجر به علائم آسیب شناختی هم چون اختلالات اضطرابی به ویژه اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی، علائم فیزیکی و غیره می شود که این امر ضرورت پرداختن به این مسئله را خاطر نشان می سازد(بشرپور، 2011).

یکی از متغیرهای مرتبط با تروما، سیستم­های فعال­سازی- بازداری رفتاری است. نظریه گری[8] در مورد شخصیت، توضیحی را در مورد ارتباط ابعاد شخصیت و فیزیولوژی فراهم می کند. گری(1982) دو سیستم عصب شناختی یعنی سیستم بازداری رفتار[9]BIS و سیستم فعال­سازی رفتار[10]BAS  را مطرح می­کند. BISبا حساسیت به نشانه های تنبیه، عدم پاداش و رفتار اجتنابی مشخص می شود و با نظام هایی که اضطراب در آن ها نقش دارد، همپوشی دارد؛ در حالی که BASبه نشانه های پاداش، اجتناب از تنبیه و گرایش به رفتار گرایشی و لذت بخش حساس است. مهم‌ترین صفت منعکس کننده این دو سیستم به ترتیب اضطراب و تکانشگری[11] است (کارور و وایت[12]، 1994). فرض بر این است که هیجانات مثبت مانند شادی و آرامش با انگیزش گرایشی (BAS) و هیجانات منفی مانند غم و ترس با انگیزش اجتنابی (BIS) رابطه دارد (تمارکناند وکینر[13]، 1998؛ گومزو گومز[14]، 2002). شواهد پژوهشی نشان دادکه عامل فعال سازی رفتاری همبستگی مثبت با اختلال سلوک و بیش فعالی-نقص توجه دارد. در عین حال، عامل بازداری رفتاری با مشکلات هیجانی و اختلالات اضطرابی رابطه مثبت معناداری دارد (اسلوباداسکیا، سافرنووا، کنیازو و ویلسون[15]،2003؛ موریس، مسترز، کاستر و تیمرمن[16]، 2005؛ سپاه منصور، 2010). پیکت، باردین و ارکات[17](2011) پژوهشی را به منظور بررسی نقش اجتناب تجربی[18] به عنوان تعدیل کننده بین حساسیت سیستم بازداری رفتاری و نشانه‌های PTSD، انجام دادند. آنها دریافتند که بین حساسیت BIS، اجتناب تجربی و نشانه های PTSDارتباط مثبتی وجود دارد. همچنین، اجتناب تجربی در ارتباط بین حساسیت BISو نشانه های PTSDنقش تعدیل کننده دارد. شرکت کنندگان با حساسیت بالا در BISو اجتناب تجربی بالا، از شرکت کنندگانی که حساسیت BISبالا و اجتناب تجربی پایین داشتند، به طور معنی داری نشانه های بیشتری از PTSDرا گزارش کردند.کازراس،آویلا، تروبیا و فار[19] (2011) در پژوهشی نشان دادند فعالیت بالای سیستم بازداری رفتاری، بیماران دارای اختلال شخصیت گروهC را از بیماران دارای انواع دیگر شخصیت و افراد سالم، متمایز می‌کند. وجه تمایز اختلال شخصیت گروه C از سایر گروه‌ها،  Aو B حالات اضطرابی و هراس در این بیماران است (انجمن روانشناسی آمریکا، 2000). همچنین رز، کیسر، استرانگ و وب[20] (2013) در پژوهشی تحت عنوان تئوری حساسیت به پاداش و نشانه‌های اختلال شخصیت، به بررسی ویژگی BISدر دسته C و BASدر دسته B اختلالات شخصیت پرداخته بودند. نتایج نشان داد که نشانه‌های اختلال شخصیت گروه C با سطح بالای فعالیت BISو نشانه‌های اختلال شخصیت گروه B با سطح بالای فعالیت BASدر ارتباطند. ابوالقاسمی، بخشیان و نریمانی(2013) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که راهبردهای کنترل فکر ناکارآمد و بازداری پاسخ در افراد مبتلا به اختلال استرس حاد از افراد بهنجار به طور معناداری بیشتر است. در مقابل کوبلوا، سیدل، کهلر، اشنایدر، هابل و درنتل[21] (2014) در بررسی سیستم BAS-BISدر مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی به این نتیجه رسیدند که حساسیت سیستم  BIS در این افراد افزایش یافته و حساسیت سیستم BAS کاهش یافتهاست.

وضوح هیجانی[22] به عنوان یک جنبه از آگاهی هیجانی[23]، به معنی توانایی فرد برای شناسایی، افتراق و درک هیجانات تعریف شده است(گهم و کلور[24]، 2002). تفاوت‌های فردی در وضوح هیجانی تحت تاثیرسازه‌های کلی‌تری مثل، آگاهی هیجانی، آلکسیتایمی[25] و هوش هیجانی میباشد (کافی، برینبام و کرنس[26]، 2003؛ گهم و کلور،2002). افرادی که سطوح وضوح هیجانی ضعیفی دارند، احتمالا در انتخاب یک راهبرد تنظیم هیجانی سازگارانه[27]، توانایی محدودی دارند و ممکن است که احساسات فیزیولوژیکی همراه با برانگیختگی هیجانی[28] را به اشتباه تفسیرکرده و برداشتشان از این احساسات همراه با بزرگنمایی باشد(تیلور، کاچ، کروکیت و پاسی[29]،1998). بر اساس پژوهش‌های اخیراختلال در تنظیم هیجانی عامل واسطه ای مهمی در بروز علائم تجزیه در بیماران مبتلا به PTSDاست (پاور،کراس، فانی و بردلی[30]، 2015). تحقیقات نشان داده‌اند که وضوح هیجانی پایین، مستقل از سایر جنبه‌های آگاهی هیجانی و آلکسیتایمی، قویا طیف وسیعی از آسیبشناسی روانی را پیش‌بینی می‌کند (برنبام، بودن، باکر، دایزن، تامپسون و آبرومویچ[31]، 2006؛ بودن، دایزن، باکر و برنبام، 2003). در مقابل احتمالاً افرادی که وضوح هیجانی بالایی دارند، در انتخاب راهبرد تنظیم هیجانی سازگارانه، مثل ارزیابی مجدد شناختی[32] توانایی بیشتری دارند، در مدیریت هیجانشان موفق­تر عملکرده و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند(بارت، گروس، کریستنسن و بنونتو[33]،2001؛ کانگ و شاور[34]،2004؛ کاشدان، فرسیزیدیس، کالینز و موراون[35]، 2010). وضوح هیجانی عامل کلیدی است که به طور مستقیم وغیرمستقیم از طریق تنظیم هیجان برروی سلامت روان تاثیرمی‌گذارد(بودن، بن میلر، کاشدان، آلوارز و گراس[36]، 2012). شواهد پژوهشی حاکی است افرادی که وضوح‌هیجانی بیشتری را گزارش می‌کنند و توانایی بیشتری برای تنظیم هیجان­های خود دارند، سطوح بالاتری از عزت نفس را نشان می‌دهند(سالوی و گریوال[37]، 2005؛ فرناندز- بروکل، آلسید، اکسترمرا و پیزارو[38]، 2006).مشهدی، سلطانی شورباخورلو و هاشمی زرینی(2011) در پژوهشی دریافتند که هوش هیجانی با علائم اضطرابی رابطه معکوس داشته و از میان مولفه­های آن، وضوح هیجانی توان لازم برای پیش بینی علائم اضطرابی را دارد.اهرینگ و کوآک[39] (2010) در پژوهشی که به منظور بررسی مشکلات تنظیم هیجانی در بازماندگان تروما انجام داده شده بود بین متغیرهای تنظیم هیجان و شدت نشانه های PTSDهمبستگی معنی‌داری یافتند. همچنین نتایج نشان داد بین نشانه‌های PTSD، وضوح و آگاهی هیجانی رابطه منفی معنی داری وجود دارد.بودن و همکاران (2012) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که ترکیبی از سطوح بالای وضوح هیجانی و استفاده مکرر از ارزیابی مجدد شناختی با شدت کمتر اختلال استرس پس از سانحه مرتبط بود.نتایج پژوهش تاباک، گرین، وین، پرودفیت، التشولر و هران[40] (2015) نشان داد که مولفه‌های ادراک هوش هیجانی و از این بین وضوح هیجانیبا زندگی مستقل در افراد اسکیزوفرنی و عملکرد بهتر و همچنین نشانه های کمتر مانیک در مبتلایان به اختلال دوقطبی ارتباط مثبت دارد.

با توجه به مرور پیشینه پژوهش می­توان چنین استنباط کرد که در زمینه مقایسه سیستم بازداری - فعال سازی رفتاری و وضوح هیجانی در دانش‌آموزان با و بدون تجربه تروما پژوهش اندکی صورت گرفته است. از این رو هدف این پژوهش مقایسه سیستم فعال سازی - بازداری رفتاری و وضوح هیجانی در دانش­آموزان با و بدون تجربه تروما و نقش این متغیرها در پیش بینی شدت تجربه تروماتیک می باشد.

روش

مطالعه حاضر از نوع علی- مقایسه­ای است که به صورت مقطعی انجام گرفته است.

جامعه، نمونه و روش نمونه گیری: جامعه­ی آماری این پژوهش را کلیه­ی دانش­آموزان دختر دبیرستانی شهر مشهد درسال تحصیلی 92-91 تشکیل می­دادند. نمونه­ی آماری نیز تعداد 562 دانش­آموز دختر مقاطع اول، دوم و سوم دبیرستان در رشته­های عمومی، ریاضی، تجربی و انسانی می­باشدکه به روش نمونه­گیری تصادفی خوشه­ای چند­مرحله­ای انتخاب شده و با استفاده از پرسش نامه سرند ­کردن حوادث تروماتیک در دو گروه دانش­آموزان با تجربه تروما(253 نفر)که سابقه مواجه با  بیشترین  حوادث  تروماتیک را داشتند، و بدون تجربه تروما (309 نفر) قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از روش­های تحلیل واریانس چند متغیری و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شده است. جهت جمع­آوری داده­ها از ابزارهای زیر استفاده شد:

الف) پرسشنامه سرند کردن حوادث تروماتیک – فرم خود گزارش­دهی[41]: این پرسشنامه یک مقیاس 24 سوالی است که توسط فورد[42]و همکاران (2002) با هدف بررسی سابقه حوادث تروماتیک و تمایز این حوادث از تجربیات منفی زندگی در کودکان و نوجوانان ساخته شده است. این مقیاس تعدادی از حوادث تروماتیک از جمله آسیب­های بدنی قبلی و فعلی، بستری شدنها، خشونت خانوادگی، خشونت در جامعه، فجایع طبیعی، تصادفات رانندگی، سوءاستفاده فیزیکی و جنسی را مورد ارزیابی قرار می‌دهد (معیار الف (1) اختلال استرس پس از سانحه). اینکه آیا واکنش­های فرد تا حد معیار الف (2) اختلال استرس پس از سانحه پیش می رود یا نه نیز در این پرسش­نامه ارزیابی می‌گردد. در مورد هر حادثه، تایید حادثه توسط فرد معیار الف(1) اختلال استرس پس از سانحه را کامل می‌کند و با پاسخ های بعدی فرد حوادث تروماتیک از تجربیات منفی استرس‌زا متمایز می‌گردند. نمره کلی هر حادثه نیز از جمع نمره هر دو معیار محاسبه می‌گردد. این پرسشنامه با ابزارهای دیگر ارزیابی حوادث تروماتیک زندگی همبستگی در دامنه 68/0 الی 93/0 نشان داده است، ضریب آلفای کرونباخ این آزمون نیز 89/0 گزارش شده است (فورد و همکاران،2002؛ به نقل از بشرپور، 2011). این ضریب در پژوهش بشرپور 76/0 به دست آمده است.

ب) مقیاس ضربه رویداد- تجدید نظرشده[43]: مقیاس ضربه ی رویداد- تجدید نظر شده (ویز و مارمار[44]، 1997) مقیاسی 22 آیتمی است که به صورت  5 درجه ای  پاسخ داده می شود. نمرات هر آزمودنی در این آزمون در دامنه­ای از 0 تا 88 قرار می‌گیرد. امریک، اسکورل، املکمپ وکامفیوس[45] (2006) در مطالعه خود ضریب آلفای کرونباخ برای این مقیاس را 84/0 به دست آوردند. در مطالعه­ی عبدی، مرادی و اکرمیان (2009) ضریب همسانی درونی این مقیاس را در دامنه ای از 79/0 تا 92/0 و ضریب پایایی بازآزمایی آن خوب گزارش کردند (ابوالقاسمی، بخشیان و نریمانی، 2013). ضریب آلفای کرونباخ این آزمون در مطالعه­ی ابوالقاسمی،  بخشیان و نریمانی (2011) 94/0 گزارش شده است.

ج) مقیاس فعال­سازی- بازداری رفتاری[46]: فرم کوتاه مقیاس فعال­سازی - بازداری رفتاری (فرانکن، موریس و راسین[47]، 2005) از فرم بلند مقیاس کارور و وایت (1994) با استفاده از تحلیل عوامل استخراج شده است. این مقیاس 28 آیتم دارد که دو مؤلفه بازداری رفتاری و فعال­ساز رفتاری را اندازه گیری می­کند. ضریب آلفای کرونباخ این مقیاس در دامنه­ای از 61/0 تا 79/0 گزارش شده است. ضریب همبستگی بین فرم کوتاه و بلند مقیاس 76/0 بدست آمده است. ضریب همبستگی این مقیاس نیز با مقیاس­های روان­نژندی و روان­پریشی آزمون شخصیتی آیزنگ[48] معنادار گزارش شده است (پاردو،آگویلار، مولینیوو و تروبیا[49]، 2007). در پژوهش پورکرد و ابوالقاسمی (2013) ضریب آلفای کرونباخ این مقیاس 70/0 بدست آمد.

د) مقیاس رگه­های فراخلقی[50]: این مقیاس یک ابزار خودگزارشی عینی بر مبنای الگوی رگه هوش هیجانی است که با 48 آیتم توسط سالووی، مایر، گلدمن، توروی و پالفی[51](1995) ساخته شد. آزمودنی­ها در یک طیف لیکرت از بسیار موافقم تا بسیار مخالفم به مواد این آزمون پاسخ می دهند. ضرایب آلفای کرونباخ این مقیاس در دامنه‌ای از 82/0 تا 88/0 در مطالعه­ی سالووی و همکاران (1995) و در مطالعه­ی فیتنس و کورتیز[52](2005) در دامنه 78/0 تا 85/0 گزارش شده است. همچنین سالووی و گریوال (2005) اعتبار  همزمان و افتراقی خوبی برای این ابزار گزارش نموده‌اند. در ایران نیز قربانی، بینگ، واتسون، داویسون و مک[53](2002) ضرایب آلفای کرونباخ  را برای هر یک از مؤلفه­های توجه، وضوح هیجانی و اصلاح خلق به ترتیب 62/0، 72/0 و 65/0 به دست آورده است. لطفی بخش(2001) ضریب آلفای کرونباخ این مقیاس را 86/0 گزارش کرده است.

روش اجرا: پژوهش حاضر در دو مرحله انجام گرفت. در مرحله اول پس از کسب مجوز از اداره آموزش و پرورش شهر مشهد، از میان 7 ناحیه آموزش و پرورش، ناحیه 5 انتخاب و از بین مدارس ناحیه 5، 7 مدرسه (مدارس عادی ) و از هر مدرسه 4 یا 5 کلاس در مقاطع اول، دوم و سوم در رشته­های عمومی، ریاضی، تجربی و انسانی انتخاب شد. در این مرحله پس ­از تبیین اهداف پژوهش و جلب اعتماد دانش­آموزان، پرسش­نامه سرند­کردن حوادث تروماتیک بر روی 1000 نفر از دانش­آموزان اجرا گردید. از این بین 253 دانش­آموز که سابقه مواجه با بیشترین حوادث تروماتیک را داشتند، انتخاب و در گروه دانش­آموزان با تروما قرار گرفتند. همچنین از میان دانش­آموزانی که تجربه تروما نداشتند، 309 نفر انتخاب و در گروه دانش­آموزان بدون تروما قرار گرفتند. در مرحله دوم پرسش­نامه­های مقیاس ضربه­رویداد- تجدید نظرشده، مقیاس رگه­های­فراخلقی و مقیاس فعال­سازی - بازداری رفتاری بر روی هر دو گروه دانش­آموزان با و بدون تروما اجرا شد. سرانجام داده­های پژوهش با روش­های آماری تحلیل واریانس چند­متغیری و تحلیل رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند.

نتایج

میانگین (و انحراف­معیار) سنی دانش­آموزان با تجربه تروما و بدون تجربه تروما به ترتیب 09/1±84/15 و 04/1 ±61/15 می‌باشد. وضعیت رشته تحصیلی دانش­آموزان با و بدون تروما به ترتیب 7/10و 8/6 درصد ریاضی، 7/25 و 7/22 تجربی، 5/28 و 8/28 درصد انسانی و 8/34 و 7/41 درصد عمومی می­باشد. همچنین وضعیت پایه تحصیلی دانش­آموزان با تروما و بدون تروما به ترتیب 8/34 و 0/43 درصد اول، 0/36 و 4/31 درصد دوم، 9/28 و 6/25 درصد سوم است.

میانگین نمرات سیستم فعال سازی رفتاری در دانش­آموزان با تجربه تروما و بدون تجربه تروما به ترتیب 62/19 و51/20 می باشد. میانگین سیستم بازداری رفتاری در دانش­آموزان با تجربه تروما و بدون تجربه تروما به ترتیب 93/22 و 82/24 است. میانگین نمرات وضوح هیجانی در دانش‌آموزان با تجربه تروما و بدون تجربه تروما به ترتیب 00/27 و02/30 است. میانگین و انحراف معیار سیستم فعال­سازی رفتاری، سیستم بازداری رفتاری و وضوح هیجانی در جدول 1 آمده است.

 

 

جدول1. میانگین و انحراف­معیار سیستم­فعال­سازی، ­بازداری­رفتاری و وضوح هیجانی در دانش­آموزان با و بدون تجربه تروما

متغیر

دانش­آموزان با تروما

دانش­آموزان بدون تروما

M

SD

M

SD

سیستم فعال­سازی رفتاری

62/19

74/2

51/20

76/2

سیستم بازداری رفتاری

93/22

50/3

82/24

91/3

وضوح هیجانی

00/27

83/4

02/30

57/4

 

قبل از استفاده از آزمون پارامتریک تحلیل واریانس چند متغیری جهت رعایت فرض­های آن، از آزمون باکس و لوین استفاده شد. براساس آزمون باکس که برای متغیرها معنادار نبوده است، شرط همگنی ماتریس­های واریانس/کواریانس به درستی رعایت شده است (06/0 P=، 047/2 F=، 35/12 BOX=). براساس آزمون لوین و عدم معناداری آن برای متغیرهای سیستم فعال­سازی رفتاری، سیستم بازداری رفتاری و وضوح­هیجانی، شرط برابری واریانس­های بین گروهی رعایت شده است. نتایج آزمون لامبدای ویلکز نشان داد که اثر گروه بر ترکیب سیستم‌های فعال­سازی-­بازداری رفتاری و وضوح‌هیجانی معنادار می­باشد (136/0Eta=، 001/0>p، 19/29=F، 864/0=WilkS). همچنین سطوح معناداری همه آزمون­ها قابلیت استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری را مجاز می­شمارد. این نتایج نشان می­دهند که بین دانش­آموزان با تجربه تروما و دانش­آموزان بدون تجربه تروما حداقل در یکی از متغیرهای وابسته تفاوت معنا­دار وجود دارد. مجذور بتا (که درواقع مجذور ضریب همبستگی بین متغیرهای وابسته و عضویت گروهی است) نشان می دهد که تفاوت بین دو گروه در متغیرهای مورد مطالعه معنادار می باشد و میزان این تفاوت 86/0 است؛ یعنی86 درصد واریانس مربوط به اختلاف بین دو گروه، ناشی از تاثیر متقابل متغیرها می­باشد.

 


جدول2. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری روی میانگین سیستم­فعال­سازی، ­بازداری­رفتاری و وضوح هیجانی در دانش­آموزان با و بدون تجربه تروما

متغیر وابسته

df

MS

F

P

سیستم فعال سازی رفتاری

1

55/110

59/14

000/0>

سیستم بازداری رفتاری

1

48/496

66/35

000/0>

وضوح هیجانی

1

20/1268

71/57

000/0>

 

 

 

 

 

نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که میانگین نمرات سیستم فعال­سازی رفتاری (59/14=F) به طور معناداری در دانش­آموزان با تجربه تروما از دانش­آموزان بدون تجربه تروما کمتر است (001/0P<). همچنین میانگین نمرات سیستم بازداری رفتاری (66/35=F) به طور معنی داری در دانش­آموزان با تجربه تروما از دانش­آموزان بدون تجربه تروما کمتر است (001/0P<) و میانگین نمرات وضوح­هیجانی(71/57=F)به طور معنی­داری در دانش­آموزان با تجربه تروما از دانش­آموزان بدون تجربه تروما کمتر است (001/0P<).

 

جدول3. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه سیستم فعال­سازی، بازداری­رفتاری و وضوح هیجانی بر علائم استرس پس­ازسانحه

متغیرهای پیش­بین

ضرایب غیراستاندارد           ضرایب استاندارد

t

P

SE

B

Beta

مقدار ثابت

179/5

804/115

-

361/22

001/0>

سیستم فعال ساز رفتاری

218/0

936/0-

178/0-

292/4-

001/0>

سیستم بازداری رفتاری

164/0

865/0-

227/0-

272/5-

001/0>

وضوح هیجانی

116/0

033/1-

347/0-

925/8-

001/0>

R=439/0, Re=193/0, F=46/44, P001/0>

برای تعیین تاثیر هر یک از متغیرها، سیستم فعال سازی رفتاری، سیسستم بازداری رفتاری و وضوح­هیجانی به‌عنوان متغیر­های پیش­بین و مواجه با تروما به‌عنوان متغیر ملاک، در معادله رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج نشان داد که 19درصد از واریانس مواجه با علائم استرس پس­از سانحه، توسط سیستم فعال­سازی­رفتاری، سیستم بازداری­رفتاری و وضوح­هیجانی تبیین می‌شود. با توجه به مقادیر بتا، سیستم فعال سازی رفتاری (178/0- = Beta)، سیستم بازداری رفتاری (227/0-=Beta) و وضوح هیجانی (347/0- = Beta) می توانند علائم استرس پس از سانحه را در دانش­آموزان با تجربه تروما به صورت معناداری تبیین کنند (001/0>p).

بحث و نتیجه‌گیری

هدف پژوهش حاضر، مقایسه­ سیستم فعال­سازی­رفتاری، سیستم بازداری­رفتاری و وضوح هیجانی در دانش­آموزان با و بدون تجربه تروما بود. نتایج نشان داد که میانگین نمرات سیستم فعال­­ساز­رفتاری در دانش­آموزان با تروماکمتر از دانش­آموزان بدون تروما می­باشد. در تبیین این یافته می­توان گفت، طبق نظریه گری(1970) وکارور و وایت(1994)، BASبا حساسیت قوی به نشانه­های پاداش، اجتناب از تنبیه و گرایش به رفتار گرایشی و لذت بخش مشخص می­شود و از آنجایی که نشانه­های پاداش، عواطف لذت­بخش ایجاد می­کنند، در نتیجه افراد دارای BASفعال‌تر، بیشتر مستعد تجربه عواطف خوشایند هستند و فرض بر این است که هیجانات مثبت مانند شادی و آرامش با انگیزش گرایشی[54](BAS) رابطه دارد(تمارکناند و کینر،1998؛ گومزو گومز، 2002). همچنین مشخص شده است که نظام فعال ساز رفتاری با مشکلات عاطفی رابطه منفی معنی­دار دارد (سید­موسوی، پوراعتماد،  فیاض بخش، اسماعیل بیگی و فرنودیان، 2011). از طرفی، یکی از علائم تروما، مشکلات عاطفی و تجربه عواطف منفی، مثل ترس، افسردگی و خشم و بدتنظیمی عاطفی می­باشد (بشرپور، 2011). این نتایج نشان می­دهد دانش­آموزانی که دارای تجربه تروماتیک هستند، کمتر در جستجوی پاداش بوده وگرایش کمتری به رفتارهای لذت­بخش دارند و در نتیجه نسبت به دانش­آموزان بدون تروما، عواطف خوشایند کمتری را تجربه می­کنند. در همین راستا می­توان به پژوهش کاشدان، الای و فرو[55](2006) اشاره کرد که به این نتیجه رسیده­اند که PTSD، با ظرفیت کاهش یافته برای تجربه حالات احساسی مثبت شناسایی می­شود.

نتایج پژوهش نشان دادکه میانگین سیستم بازداری رفتاری در دانش­آموزان با تروما کمتر از دانش­آموزان بدون تروما می باشد. این یافته با نتایج پژوهش­های اسلوباداسکیا و همکاران(2001)، موریس و همکاران (2005)، پیکت و همکاران (2011) و سپاه منصور(2010) مبنی بر رابطه معنادار مثبت بین سیستم بازداری رفتاری و اختلالات اضطرابی و همچنین علائم استرس پس از سانحه، ناهمخوان می باشد. شاید این نتیجه را بتوان اینگونه تبیین کرد که طبق دیدگاه گری (1987) در صورتی که نظام بازداری رفتاری کم­کار باشد، بازداری فرد در زمان مواجه با علائم تنبیه و غیر ­پاداش آسیب می­بیند، بنابراین احتمال دارد فرد دارای علائم اختلال بیش­فعالی- نقص­توجه شود. از طرفی در پژوهش شاو، اپلیگیت و اسکور[56] (1996) ارتباط تروما با علائم اختلالات رفتاری نظیر کمبود توجه - بیش فعالی توصیف شده است. اگر چه این روابط در مقایسه با رابطه تروما با اختلالات خلقی و اضطرابی ثبات کمتری داشته است، اما خود اختلالات رفتاری می­توانند به عنوان عامل خطری برای مواجه با برخی از اشکال تروما نیز باشند (پینه[57] و همکاران، 2002؛ به نقل از بشرپور، 2011). بنابراین با توجه به نبود یافته­های متناظر در پیشینه، می­توان اینگونه نتیجه‌گیری کرد که فعالیت کم سیستم بازداری رفتاری در دانش­آموزان با تروما نسبت به دانش­آموزان بهنجار، آن­ها را مستعد ابتلا به اختلالات رفتاری کرده و همین موضوع می تواند عاملی خطرساز برای مواجه با تروما باشد.

همچنین نتایج نشان داد که میانگین وضوح هیجانی در دانش­آموزان با تروما به طور معناداری کمتر از دانش­آموزان بدون تروما می­باشد. این یافته با نتایج پژوهش­های دیگر(فرناندز- بروکل و همکاران،2006؛ اهرینگ و کوآک، 2010؛ بودن و همکاران، 2012 و مشهدی و همکاران، 2011)، مبنی بر ارتباط منفی وضوح هیجانی و اختلالات اضطرابی و شدت علائم پس از آسیب، همسو می­باشد. در پژوهش پینه و کوهن(2002)، ارتباط تجربه­ی رویدادهای تروماتیک زندگی علاوه بر اختلال استرس پس از سانحه، با علائم افسردگی و اضطراب کاملا تأیید شده است. از طرف دیگر، مشخص شده است، نوجوانانی که در مقیاس رگه­های­فراخلقی، وضوح هیجانی و نظم­دهی هیجانی بالاتری را گزارش می­کنند، افسردگی و اضطراب پایین­تری را نشان می­دهند. افزون بر آن، توانایی وضوح­هیجانی و نظم­دهی به هیجان با سازگاری­های روان­شناختی بالاتر ارتباط داشت (فرناندز- بروکل و همکاران، 2006) و هوش هیجانی با علائم اضطرابی رابطه­ی معکوس داشته و از میان مؤلفه­های آن، وضوح هیجانی توان لازم برای پیش بینی علائم اضطرابی را دارد (مشهدی و همکاران، 2011). بنابراین در تبیین یافته­ها می­توان نتیجه گرفت که دانش‌آموزان دارای تجربه تروماتیک، به علت داشتن وضوح هیجانی پایین، درک کمتری از ماهیت هیجان­های خود دارند و مشکلات بیشتری در مدیریت و کنترل هیجانات خود در مقایسه با گروه شاهد دارند. از سوی دیگر توان کمتری نیز برای فایق آمدن بر تجارب هیجانی منفی دارند و همین باعث اختلال در سازگاری آن­ها وتجربه حالات اضطرابی می­گردد.

نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که سیستم فعال­سازی- بازداری­رفتاری و وضوح ­هیجانی 19درصد از واریانس ­علائم­استرس پس­از سانحه را تبیین کرده و هر سه متغیر برای علائم استرس پس از سانحه دارای توان پیش­بینی معناداری بودند و از بین این متغیرها وضوح­هیجانی بیشترین توان پیش­بینی را دارا است. این نتیجه نشان می­دهد که81 درصد واریانس باقی­مانده توسط عوامل دیگری نظیر سایر ویژگی­های فردی، حادثه تروماتیک و محیط ­اجتماعی تبیین می­شود. همچنین با توجه به عدم وجود یافته­های متناظر در پیشینه، از این یافته می­توان استنباط کرد که سیستم فعال‌سازی- بازداری ­رفتاری و وضوح ­هیجانی تأثیر قابل ملاحظه­ای بر علائم استرس پس از سانحه دارند، لذا برای روشن شدن این نکته لازم است که تحقیقات بیشتری در این زمینه صورت گیرد. این نتیجه با پژوهش­های اهرینگ و کوآک (2010)، بودن و همکاران (2012) و پیکت و همکاران(2011) مبنی بر تأثیر سیستم فعال­سازی-بازداری­ رفتاری و وضوح ­هیجانی بر علائم استرس پس از سانحه، همسو می­باشد. این یافته را می­توان اینگونه تبیین کرد،که دانش­آموزانی که سطوح وضوح هیجانی ضعیفی دارند، احتمالاً در انتخاب یک راهبرد تنظیم هیجانی سازگارانه، توانایی محدودی دارند و ممکن است که احساسات فیزیولوژیکی همراه با برانگیختگی هیجانی را به اشتباه تفسیر کرده و برداشتشان از این احساسات همراه با بزرگ نمایی باشد(تیلور و همکاران، 1998). در مقابل دانش­آموزانی که وضوح هیجانی بالایی دارند، در انتخاب راهبرد تنظیم هیجانی سازگارانه، مثل ارزیابی مجدد شناختی توانایی بیشتری دارند، در مدیریت هیجانشان موفق­تر عمل کرده و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند (بارت و همکاران، 2001؛ کانگ و شاور، 2004؛ کاشدان و همکاران،2010). همچنین براساس نظریه گری و مک­ناتان(2000)، حساسیت سیستم بازداری رفتاری پیشگویی کننده استرس­های هیجانی منفی شخص در موقعیت­های پراسترس، بدون توجه به طبیعت استرس­زاها وکنارآمدن نافعال و ضعیف فرد می­باشد. همین موضوع می­تواند باعث تشدید علائم استرس پس از سانحه شود. از طرفی مشخص شده است که PTSDبا کاهش پاسخ­های مثبت به پاداش­ها و انتظار پاداش در ارتباط است. همین امر بیانگر ارتباط منفی علائم استرس پس از سانحه با سیستم فعال­ساز رفتاری می باشد (پیکت و همکاران، 2011).

بررسی دانش­آموزان فقط از یک ناحیه، عدم کنترل نوع حادثه تروماتیک، نمونه غیر­بالینی و اجرا بر روی فقط دانش­آموزان دختر از محدودیت­هایی است که تعمیم­پذیری یافته را با مشکل مواجه می­سازد. همچنین جمع­آوری اطلاعات براساس مقیاس­های خودگزارش­دهی، امکان تحریف اطلاعات به علت دفاع­های ناخودآگاه، تعصب در پاسخدهی و شیوه­های معرفی شخصی را به وجود می­آورد. پیشنهاد می­شود این بررسی در سایر شهرها و بر روی دانش­آموزان پسر و گروه­های مختلف سنی و معرف جامعه انجام شود تا قابلیت تعمیم­دهی نتایج بیشتر شود و از ابزارهایی که جنبه خودگزارش­دهی ندارند، برای جمع­آوری داده­ها استفاده شود.



[1]. Trauma

[2].Freud

[3]. Hysteric

[4].Ego

[5].American Psychiatric Association

[6]. Creamer, Burgess & McFarlane

[7]. Kessler, Berlund, Demler, Jin, Merikangas & Walters

[8]. Gray

[9]. Behavioral inhibition system

[10]. Behavioral activation system

[11]. Impulsiveness

[12]. Carver & White

[13]. Tomarkenand & Keener

[14]. Gomez & Gomez

[15]. Slobodskaya, Safronova, Knyazev& Wilson

[16].Muris, Meesters, kanter& Timmerman

[17]. Pickett, Bardeen& Orcutt

[18]. Experiential avoidance

[19]. Caseras, Avila, Torrubia & Farr

[22]. Emotional clarity

[23]. emotional awareness

[24]. Gohm & Clore

[25]. Alexithymia

[26]. Coffey, Berenbaum & Kerns

[27]. adaptive emotion regulation strategy

[28]. emotional arousal

[29]. Taylor, kuch, kuch, Crockett & passey

3. Powers, Cross, Fani & Bradly

[31]. Berenbaum, Boden, Baker, Dizen, Thompson & Abramowitz

[32]. Cognitive reappraisal

[33]. Barrett, Gross, Christensen & Benvenuto

[34]. Kang & Shaver

[35]. Kashdan, Ferssizidis, Collins & Muraven.

[36]. Boden, Bonn-Miller, Kashdan, Alvarez & Gross

[37]. Salovy&Grewal

[38]. Fernandez-Berrocal, Alcaide, Extremera & Pizarro

[39]. Ehring & Quack

[40].Tabak, Green, Wynn, Proudfit, Altshuler & Huran

[41]. Traumatic events screening inventory – self report form

[42]. Ford

[43]. Event scale – revised

[44]. Weiss & Marmar

[45]. Emmerik, Schoorl, Emmelkamp & Kamphuis

[46]. BIS/BAS scales

[47].‌Franken, Muris& Rassin

[48]. Eyseck Personality Test

[49].  Pardo, Aguilar, Molinuevo & Torrubia

[50]. Trait Meta Mood Scale

[51]. Salovey, Mayer, Goldman, Turvey & Palfai

[52]. Fitness & Curtis

[53].Ghorbani, Bing, Watson, Davison& Mack

[54]. Tendency motivation

[55]. Elhai & Frueh

[56]. Shaw, Applegate& Schorr

[57].Pine

References
Abdi, A., Moradi, A. & Akramian, F. (2009).Examining the relation between post-traumatic stress symptoms caused by war and autobiographical memory. Research in Psychological Health, 7(3), 25-34. (Persian).
Abolghasemi, A., Bakhshian, F. & Narimani, M. (2011).The Cognitive appraisal And Thought Control Strategies in the Patients Whit PTSD and Normal Persons.Clinical psychology Studies, 1(3), 1-20.(Persian).
Abolghasemi, A., Bakhshian, F. & Narimani, M. (2013).The Thought Control Strategies and Response Inhibition in the Patients with Acute Stress Disorder and Normal Persons.Knowledge & health, 7(4), 165-172.(Persian).
American Psychiatric Association. (2000). The Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders IV (Text Revision) (DSM-IV-TR).Fourth Edition, Publisher: American Psychiatric Association.
Barrett, L. F., Gross, J., Christensen, T. C.,& Benvenuto, M. (2001). Knowing whatyou’re feeling and knowing what to do about it: mapping the relation between emotion differentiation and emotion regulation. Cognition & Emotion, 15(6), 713–724.
Basharpur, S. (2011). Comparison the effect of cognitive processing therapy and holographic reprocessing on post-traumatic stress symptoms in high school boy students exposed to trauma. PHD thesis, Mohaghegh Ardabili University, Faculty of Psychology and Educational Sciences. (Persian).
Berenbaum, H., Boden, M. T., Baker, J. P., Dizen, M., Thompson, R. J. & Abramowitz, A. (2006). Emotional correlates of the different dimensions of schizotypal personality disorder. Journal of Abnormal Psychology, 115(2), 359–368.
Boden, T. M., Bonn-Miller, M., Kashdan, T., Alvarez, J. & Gross, J. J. (2012).The interactive effects of emotional clarity and cognitive reappraisal in Posttraumatic Stress Disorder. Journal of Anxiety Disorders, 26, 233-238.
Boden, M. T., Dizen, M., Baker, J. P., & Berenbaum, H. (2003). Odd beliefs and emotional awareness. In Poster presented at the annual meeting for the Society of Research in Psychopathology, Toronto.
Carver, C. S., & White, T. L.(1994).Behavioral inhibition, behavioral activation, and affectiveresponses to impending reward and punishment: The BIS/BAS scales. Journal of Personality and Social Psychology, 67(2), 319-33.
Caseras, X., Avila, C., Torrubia, R. & Farre, J. M. (2011). Is the behavioral inhibition system the core vulnerability for cluster C personality disorder? Personality and Individual Difference, 31(3), 349-359.
Coffey, E., Berenbaum, H. & Kerns, J. G. (2003). The dimensions of emotionalintelligence, alexithymia, mood awareness: associations with personality andperformance on an emotional stroop task. Cognition & Emotion, 17(4), 671–679.
Creamer, M., Burgess, P. M. & McFarlan, A. C. (2001). Post-traumatic stress disorder. Finding from the Australian national survery of mental health and well-being.Psychological Medicine, 31(7), 1237-1247.
Ehring, T. & Quack, D. (2010). Emotion Regulation Difficulties in Trauma Survivors: TheRole of Trauma Type and PTSD Symptom Severity. Behavior Therapy, 41(4),587 -598.
Emmerik, A. A. P. V., Schoorl, M., Emmelkamp, P. M. G. & Kamphuis, J. H. (2006). Psychometric evaluation of the Dutch version of the posttraumatic cognitions inventory (PTCI). Behavior Research and Therapy, 44(7),1053-1056.
Fernandez-Berrocal, P., Alcaide, R., Extremera, N. & Pizarro, D. (2006). The role of emotional Intelligence in anxiety and depression among adolescents. Individual Differences Research, 4(1), 16- 27.
Fitness, J. & Curtis, M. (2005). Emotional intelligence and the Meta-Mood scale: Relationships with empathy, attributional complexity. Journal of Applied Psychology, 1(1),50-62.
Ford, I., Racusin, J.D., Acker, R., Bosquet, R., Ellis, C., Schiffman, R. (2002). Traumatic Events Screening Inventory (TESIPRR/TESI-SRR) [Online]. Available from: URL: www.fordham. edu/childrenfirs/.
Franken, I.H.A., Muris, P. & Rassin, E. (2005). Psychometric properties of the Duth BIS/BAS scales. Journal of Psychopathology and Behavioral Assessment, 27(1), 25-30.
Ghorbani, N., Bing, M, N., Watson, P, J., Davison, H, K. & Mack, D, A. (2002). Self-reported emotional intelligence: Construct similarity and functional dissimilarity of higher-order processing in Iran and the United States. International Journal of Psychology, 37(5), 297–308.
Gary, J. A. (1982). Pavlov. Translated by M. Behzad, (1s Ed.), Tehran,Kharazm Publications.
Gray J. A. (1987). Perspectives on anxiety and impulsivity: A commentary. Journal of Research Personality, 21(4), 493-509.
Gray, J, A. & McNaughton, N. (2000). The neuropsychology of anxiety: An enquiry into the functions of the septohippocampal system. New York: Oxford University, 53-98.
Gohm, C. L. & Clore, G. L. (2002).Four latent traits of emotional experience and their involvement in well-being, coping, and their attributional style.Cognition and Emotion, 16(4), 495–518.
Gomez, A. & Gomez, R. (2002). Personality traits of the behavioral approach and inhibition systems: association with processing of emotional stimuli. Personality and Individual Differences, 32(8), 1299-1316.
Kang, S. M., & Shaver, P. R. (2004). Individual differences in emotional complexity: their possible psychological implications. Journal of Personality, 72(4), 687–726.
Kashdan, T. B., Elhai, J. D., & Frueh, B. C. (2006). Anhedonia and emotional numbing in combat veterance whit PTSD. Behavior Research and Therapy, 44(3), 457-467.
Kashdan, T. B., Ferssizidis, P., Collins, R. L. & Muraven, M. (2010). Emotion differentiation as resilience against excessive alcohol use: an ecological momentaryassessment in underage social drinkers. Psychological Science, 21(9), 1341–1347.
Kessler, T.C., Berlund, P., Demler, O., Jin. R., Merikangas, K.R.& Walters, E. (2005). Lifetime Prevalence and the age-of-onset distributions of DSM-IV disorders in the National Comorbidity Survey replication.Archive of General Psychiatry, 62(6), 593-602.
Kobeleva, X., Seidel, E., Kohler, C., Schneider, F., Hebal, U. & Derntl. (2014). Dissociation of explicit and implicit measures of the behavioral inhibition and activation system in borderline personality disorder. Psychiatry Research, 218, 134-142. 
Lotfibakhsh, R. (2012). The role of emotion regulation strategies, Meta mood and Anxiety in predicting cognitive impairment in patients with GAD.MS Thesis, Islamic Azad University of Ardabil, Faculty of Psychology and Educational Sciences. (Persian).
Mashhadi, A., Soltani Shurbakhorloo, E. & Hashemi Zarrini, S. (2011).  On the relationship between emotional intelligence and its components with symptoms of anxiety.Journal of Fundamentals of Mental Health, 12(4), 661-652. (Persian)
Muris, P., Meesters, C., kanter, E. D. & Timmerman, P. E. (2005).Behavioral inhibition and behavioral activation system scales for children: relationships with Eysenck_ s personality traits and psychopathological symptoms. Personality and individual Differences, 38(4), 831-841.
Pardo, Y., Aguilar, R., Molinuevo, B. & Torrubia, R. (2007). Alcohol use as a behavioral sign of disinhibition: Evidence from J.A. Gray, s model of personality. Addictive Behaviors, 32(11), 2398-2403.
Pickett, S, M., Bardeen, j, R. & Orcutt, H, K. (2011). Experiential avoidance as a moderator of the relationship between behavioral inhibition system sensitivity and posttraumatic stress symptoms. Journal of Anxiety Disorders, 25(8), 1038– 1045.
Pine, D. S. & Cohn, J. A. (2002). Trauma in Children and Adolescents: Risk and Treatment of Psychiatric Seqelate. Society 0f Biological Psychiatry, 51(7), 519-531.
Powers, A., Cross, D., Fani, N.& Bradly, B. (2015). PTSD, emotion dysregulation, and dissociative symptoms in a highly traumatized sample.Journal of Psychiatric Research, 61, 174- 179.
Purkord, M. & Aboalghasemi, A. (2013). Investigate the relationship impulsive and activation – inhibition behavior with tendency to substance abuse in adolescents. Health Psychology, 2(2), 5-17. (Persian).
Ross, R. R., Keiser, H. N., Strong, J. V. & Webb, C. M. (2013).Reinforcement sensitivity theory and symptoms of personality disorder: Specificity of the BIS in Cluster C and BAS in Cluster BPersonality and Individual Differences. Personality and Individual Differences, 54(2), 289 – 293.
Salovey, P. & Grewal, D. (2005). The science of emotional intelligence.Current Directions in Psychological Science, 14(6), 281-285.
Salovey, P., Mayer, J. D., Goldman, S., Turvey, C. & Palfai, T. (1955). Emotional attention, clarity and repair.Exploring emotional intelligence using the trait meta-mood scale.In J. w. Penne baker (ED.), Emotion, disclosure, and health. Washington, DC: American Psychological Association; 125-154.
Salovey, P., Woolery, A., Stroud, L, R. & Epel, E. S. (2002). Perceived emotional intelligence, Stress reactivity and symptom report: Furthers explorations using the trait meta-mood scale. Psychology and Health, 17(5), 611-627.
Sepah Mansour, M. (2010).The relationship between behavioral activation- inhibition systems whit the students' abilities and behavioral disorders. Thought and Behavior in Clinical Psychology, 5(17), 57-64. (Persian).
Seyed Mousavi, P., Pour Etemad, H., Faiazbakhsh, M., Esmailbeigi, F. & Farnoudian, P. (2011). The relationship between behavioral inhibition and activation systems and behavioral and emotional problems in adolescents. Journal of Research in Behavioral Sciences, 9(3), 155-163. (Persian).
Shaw, J. A., Applegate, B. & Scohrr, C. (1996). Twenty-one-month follow-up study of school-age children exposed to hurricane Andrew. Journal of American Academy of Child and Adolescence Psychiatry, 35(3), 359-364.
Slobodskaya, H. R., Safronova, M. V., Knyazev, G. G. & Wilson,G. D. (2003). Development of a short form of the Gray-Wilson personality Questionnaire: Its use in measuring personality and adjustment among Russian adolescents. Personality and Individual Differences, 35(5), 1049- 1059.
Tabak, N. T., Green, M. F., Wynn, J. K, Proudfit, G. H., Altshuler, L. A.& Horan, W. P. (2015). Perceived emotional intelligence is impaired and associated with poor community functioning in schizophrenia and bipolar disorder. Schizophrenia Research, Available online.
Taylor, S., Kuch, K., Kuch, W. J.,Crockett, D. J. & passey, G. (1998).The structure of post-traumatic stress syndrome. Journal of Abnormal Psychology, 107(1), 154-160.
Tomarkenand, A. J. & Keener, A. D. (1998). Frontal Brain Asymmetry and depression: A self-regulatory perspective. Cognition and Emotion, 12(3), 387-420.
Weiss, D. & Marmar, C. (1997). The impact of event scale – revised. In J. Wilson, & T. Keane (Eds.), Assessing psychological.