Document Type : Research Paper
Authors
1 M. A student of Psychology, University of Mohaghegh Ardabili
2 Professore of Psychology, The University of Guilan
3 Assistant Professor of Psychology, Payam Noor University
Abstract
Keywords
مقدمه
انسان همواره در طول زندگی خود با حوادث آسیبزا رو به رو بوده است، ولی مفهوم تروما[1] یا آسیب برای اولین بار توسط فروید[2] در مطالعات مربوط به هیستری[3] مطرح شد.به اعتقاد فروید، تروما یک محرک طاقتفرسای ناگهانی است که کارکردهای ایگو[4] را از کار انداخته و منجر به حالت درماندگی میگردد. انجمن روان پزشکیآمریکا[5] (2000) حادثه تروماتیک را به عنوان یک محرک تنشزای به شدت آسیبزا تعریف کرده است که به تجربه مستقیم شخصی رویدادی مانند مرگ واقعی یا تهدید به مرگ یا آسیب جدی و یا سایر رویدادهایی که تمامیت جسمی فرد، اعضای خانواده و یا بستگان را تهدید میکنند، مربوط میشود. ناگهانی و غیرمنتظره بودن، شوکه کننده بودن، تهدیدشدن زندگی یا یکپارچگی بدنی و احساس ذهنی ترس، وحشت و درماندگی ویژگیهایی است که حوادث تروماتیک را از سایر حوادث مجزا میسازد. بسیاری از کودکان و نوجوانان در طی رشد خود رویدادهای استرسزایی را تجربه میکنند. آنها با موقعیتهای بغرنجی نظیر اعتیاد والدین و مرگ یک خویشاوند سالخورده که ممکن است به میزان زیادی دشوار و استرسزا باشد، مواجه میشوند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000). نتایج مطالعات مختلف نشان میدهند که مواجهه با رویدادهای تروماتیک شیوع بالایی دارد (کریمر، بورگاس و مک فارلان[6]، 2001؛ کسلر، برلند، دیملر، جین، مریکانگاس و والترز[7]، 2005). این در حالی است که تجربه رویدادهای تروماتیک منجر به علائم آسیب شناختی هم چون اختلالات اضطرابی به ویژه اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی، علائم فیزیکی و غیره می شود که این امر ضرورت پرداختن به این مسئله را خاطر نشان می سازد(بشرپور، 2011).
یکی از متغیرهای مرتبط با تروما، سیستمهای فعالسازی- بازداری رفتاری است. نظریه گری[8] در مورد شخصیت، توضیحی را در مورد ارتباط ابعاد شخصیت و فیزیولوژی فراهم می کند. گری(1982) دو سیستم عصب شناختی یعنی سیستم بازداری رفتار[9]BIS و سیستم فعالسازی رفتار[10]BAS را مطرح میکند. BISبا حساسیت به نشانه های تنبیه، عدم پاداش و رفتار اجتنابی مشخص می شود و با نظام هایی که اضطراب در آن ها نقش دارد، همپوشی دارد؛ در حالی که BASبه نشانه های پاداش، اجتناب از تنبیه و گرایش به رفتار گرایشی و لذت بخش حساس است. مهمترین صفت منعکس کننده این دو سیستم به ترتیب اضطراب و تکانشگری[11] است (کارور و وایت[12]، 1994). فرض بر این است که هیجانات مثبت مانند شادی و آرامش با انگیزش گرایشی (BAS) و هیجانات منفی مانند غم و ترس با انگیزش اجتنابی (BIS) رابطه دارد (تمارکناند وکینر[13]، 1998؛ گومزو گومز[14]، 2002). شواهد پژوهشی نشان دادکه عامل فعال سازی رفتاری همبستگی مثبت با اختلال سلوک و بیش فعالی-نقص توجه دارد. در عین حال، عامل بازداری رفتاری با مشکلات هیجانی و اختلالات اضطرابی رابطه مثبت معناداری دارد (اسلوباداسکیا، سافرنووا، کنیازو و ویلسون[15]،2003؛ موریس، مسترز، کاستر و تیمرمن[16]، 2005؛ سپاه منصور، 2010). پیکت، باردین و ارکات[17](2011) پژوهشی را به منظور بررسی نقش اجتناب تجربی[18] به عنوان تعدیل کننده بین حساسیت سیستم بازداری رفتاری و نشانههای PTSD، انجام دادند. آنها دریافتند که بین حساسیت BIS، اجتناب تجربی و نشانه های PTSDارتباط مثبتی وجود دارد. همچنین، اجتناب تجربی در ارتباط بین حساسیت BISو نشانه های PTSDنقش تعدیل کننده دارد. شرکت کنندگان با حساسیت بالا در BISو اجتناب تجربی بالا، از شرکت کنندگانی که حساسیت BISبالا و اجتناب تجربی پایین داشتند، به طور معنی داری نشانه های بیشتری از PTSDرا گزارش کردند.کازراس،آویلا، تروبیا و فار[19] (2011) در پژوهشی نشان دادند فعالیت بالای سیستم بازداری رفتاری، بیماران دارای اختلال شخصیت گروهC را از بیماران دارای انواع دیگر شخصیت و افراد سالم، متمایز میکند. وجه تمایز اختلال شخصیت گروه C از سایر گروهها، Aو B حالات اضطرابی و هراس در این بیماران است (انجمن روانشناسی آمریکا، 2000). همچنین رز، کیسر، استرانگ و وب[20] (2013) در پژوهشی تحت عنوان تئوری حساسیت به پاداش و نشانههای اختلال شخصیت، به بررسی ویژگی BISدر دسته C و BASدر دسته B اختلالات شخصیت پرداخته بودند. نتایج نشان داد که نشانههای اختلال شخصیت گروه C با سطح بالای فعالیت BISو نشانههای اختلال شخصیت گروه B با سطح بالای فعالیت BASدر ارتباطند. ابوالقاسمی، بخشیان و نریمانی(2013) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که راهبردهای کنترل فکر ناکارآمد و بازداری پاسخ در افراد مبتلا به اختلال استرس حاد از افراد بهنجار به طور معناداری بیشتر است. در مقابل کوبلوا، سیدل، کهلر، اشنایدر، هابل و درنتل[21] (2014) در بررسی سیستم BAS-BISدر مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی به این نتیجه رسیدند که حساسیت سیستم BIS در این افراد افزایش یافته و حساسیت سیستم BAS کاهش یافتهاست.
وضوح هیجانی[22] به عنوان یک جنبه از آگاهی هیجانی[23]، به معنی توانایی فرد برای شناسایی، افتراق و درک هیجانات تعریف شده است(گهم و کلور[24]، 2002). تفاوتهای فردی در وضوح هیجانی تحت تاثیرسازههای کلیتری مثل، آگاهی هیجانی، آلکسیتایمی[25] و هوش هیجانی میباشد (کافی، برینبام و کرنس[26]، 2003؛ گهم و کلور،2002). افرادی که سطوح وضوح هیجانی ضعیفی دارند، احتمالا در انتخاب یک راهبرد تنظیم هیجانی سازگارانه[27]، توانایی محدودی دارند و ممکن است که احساسات فیزیولوژیکی همراه با برانگیختگی هیجانی[28] را به اشتباه تفسیرکرده و برداشتشان از این احساسات همراه با بزرگنمایی باشد(تیلور، کاچ، کروکیت و پاسی[29]،1998). بر اساس پژوهشهای اخیراختلال در تنظیم هیجانی عامل واسطه ای مهمی در بروز علائم تجزیه در بیماران مبتلا به PTSDاست (پاور،کراس، فانی و بردلی[30]، 2015). تحقیقات نشان دادهاند که وضوح هیجانی پایین، مستقل از سایر جنبههای آگاهی هیجانی و آلکسیتایمی، قویا طیف وسیعی از آسیبشناسی روانی را پیشبینی میکند (برنبام، بودن، باکر، دایزن، تامپسون و آبرومویچ[31]، 2006؛ بودن، دایزن، باکر و برنبام، 2003). در مقابل احتمالاً افرادی که وضوح هیجانی بالایی دارند، در انتخاب راهبرد تنظیم هیجانی سازگارانه، مثل ارزیابی مجدد شناختی[32] توانایی بیشتری دارند، در مدیریت هیجانشان موفقتر عملکرده و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند(بارت، گروس، کریستنسن و بنونتو[33]،2001؛ کانگ و شاور[34]،2004؛ کاشدان، فرسیزیدیس، کالینز و موراون[35]، 2010). وضوح هیجانی عامل کلیدی است که به طور مستقیم وغیرمستقیم از طریق تنظیم هیجان برروی سلامت روان تاثیرمیگذارد(بودن، بن میلر، کاشدان، آلوارز و گراس[36]، 2012). شواهد پژوهشی حاکی است افرادی که وضوحهیجانی بیشتری را گزارش میکنند و توانایی بیشتری برای تنظیم هیجانهای خود دارند، سطوح بالاتری از عزت نفس را نشان میدهند(سالوی و گریوال[37]، 2005؛ فرناندز- بروکل، آلسید، اکسترمرا و پیزارو[38]، 2006).مشهدی، سلطانی شورباخورلو و هاشمی زرینی(2011) در پژوهشی دریافتند که هوش هیجانی با علائم اضطرابی رابطه معکوس داشته و از میان مولفههای آن، وضوح هیجانی توان لازم برای پیش بینی علائم اضطرابی را دارد.اهرینگ و کوآک[39] (2010) در پژوهشی که به منظور بررسی مشکلات تنظیم هیجانی در بازماندگان تروما انجام داده شده بود بین متغیرهای تنظیم هیجان و شدت نشانه های PTSDهمبستگی معنیداری یافتند. همچنین نتایج نشان داد بین نشانههای PTSD، وضوح و آگاهی هیجانی رابطه منفی معنی داری وجود دارد.بودن و همکاران (2012) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که ترکیبی از سطوح بالای وضوح هیجانی و استفاده مکرر از ارزیابی مجدد شناختی با شدت کمتر اختلال استرس پس از سانحه مرتبط بود.نتایج پژوهش تاباک، گرین، وین، پرودفیت، التشولر و هران[40] (2015) نشان داد که مولفههای ادراک هوش هیجانی و از این بین وضوح هیجانیبا زندگی مستقل در افراد اسکیزوفرنی و عملکرد بهتر و همچنین نشانه های کمتر مانیک در مبتلایان به اختلال دوقطبی ارتباط مثبت دارد.
با توجه به مرور پیشینه پژوهش میتوان چنین استنباط کرد که در زمینه مقایسه سیستم بازداری - فعال سازی رفتاری و وضوح هیجانی در دانشآموزان با و بدون تجربه تروما پژوهش اندکی صورت گرفته است. از این رو هدف این پژوهش مقایسه سیستم فعال سازی - بازداری رفتاری و وضوح هیجانی در دانشآموزان با و بدون تجربه تروما و نقش این متغیرها در پیش بینی شدت تجربه تروماتیک می باشد.
مطالعه حاضر از نوع علی- مقایسهای است که به صورت مقطعی انجام گرفته است.
جامعه، نمونه و روش نمونه گیری: جامعهی آماری این پژوهش را کلیهی دانشآموزان دختر دبیرستانی شهر مشهد درسال تحصیلی 92-91 تشکیل میدادند. نمونهی آماری نیز تعداد 562 دانشآموز دختر مقاطع اول، دوم و سوم دبیرستان در رشتههای عمومی، ریاضی، تجربی و انسانی میباشدکه به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب شده و با استفاده از پرسش نامه سرند کردن حوادث تروماتیک در دو گروه دانشآموزان با تجربه تروما(253 نفر)که سابقه مواجه با بیشترین حوادث تروماتیک را داشتند، و بدون تجربه تروما (309 نفر) قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای تحلیل واریانس چند متغیری و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شده است. جهت جمعآوری دادهها از ابزارهای زیر استفاده شد:
الف) پرسشنامه سرند کردن حوادث تروماتیک – فرم خود گزارشدهی[41]: این پرسشنامه یک مقیاس 24 سوالی است که توسط فورد[42]و همکاران (2002) با هدف بررسی سابقه حوادث تروماتیک و تمایز این حوادث از تجربیات منفی زندگی در کودکان و نوجوانان ساخته شده است. این مقیاس تعدادی از حوادث تروماتیک از جمله آسیبهای بدنی قبلی و فعلی، بستری شدنها، خشونت خانوادگی، خشونت در جامعه، فجایع طبیعی، تصادفات رانندگی، سوءاستفاده فیزیکی و جنسی را مورد ارزیابی قرار میدهد (معیار الف (1) اختلال استرس پس از سانحه). اینکه آیا واکنشهای فرد تا حد معیار الف (2) اختلال استرس پس از سانحه پیش می رود یا نه نیز در این پرسشنامه ارزیابی میگردد. در مورد هر حادثه، تایید حادثه توسط فرد معیار الف(1) اختلال استرس پس از سانحه را کامل میکند و با پاسخ های بعدی فرد حوادث تروماتیک از تجربیات منفی استرسزا متمایز میگردند. نمره کلی هر حادثه نیز از جمع نمره هر دو معیار محاسبه میگردد. این پرسشنامه با ابزارهای دیگر ارزیابی حوادث تروماتیک زندگی همبستگی در دامنه 68/0 الی 93/0 نشان داده است، ضریب آلفای کرونباخ این آزمون نیز 89/0 گزارش شده است (فورد و همکاران،2002؛ به نقل از بشرپور، 2011). این ضریب در پژوهش بشرپور 76/0 به دست آمده است.
ب) مقیاس ضربه رویداد- تجدید نظرشده[43]: مقیاس ضربه ی رویداد- تجدید نظر شده (ویز و مارمار[44]، 1997) مقیاسی 22 آیتمی است که به صورت 5 درجه ای پاسخ داده می شود. نمرات هر آزمودنی در این آزمون در دامنهای از 0 تا 88 قرار میگیرد. امریک، اسکورل، املکمپ وکامفیوس[45] (2006) در مطالعه خود ضریب آلفای کرونباخ برای این مقیاس را 84/0 به دست آوردند. در مطالعهی عبدی، مرادی و اکرمیان (2009) ضریب همسانی درونی این مقیاس را در دامنه ای از 79/0 تا 92/0 و ضریب پایایی بازآزمایی آن خوب گزارش کردند (ابوالقاسمی، بخشیان و نریمانی، 2013). ضریب آلفای کرونباخ این آزمون در مطالعهی ابوالقاسمی، بخشیان و نریمانی (2011) 94/0 گزارش شده است.
ج) مقیاس فعالسازی- بازداری رفتاری[46]: فرم کوتاه مقیاس فعالسازی - بازداری رفتاری (فرانکن، موریس و راسین[47]، 2005) از فرم بلند مقیاس کارور و وایت (1994) با استفاده از تحلیل عوامل استخراج شده است. این مقیاس 28 آیتم دارد که دو مؤلفه بازداری رفتاری و فعالساز رفتاری را اندازه گیری میکند. ضریب آلفای کرونباخ این مقیاس در دامنهای از 61/0 تا 79/0 گزارش شده است. ضریب همبستگی بین فرم کوتاه و بلند مقیاس 76/0 بدست آمده است. ضریب همبستگی این مقیاس نیز با مقیاسهای رواننژندی و روانپریشی آزمون شخصیتی آیزنگ[48] معنادار گزارش شده است (پاردو،آگویلار، مولینیوو و تروبیا[49]، 2007). در پژوهش پورکرد و ابوالقاسمی (2013) ضریب آلفای کرونباخ این مقیاس 70/0 بدست آمد.
د) مقیاس رگههای فراخلقی[50]: این مقیاس یک ابزار خودگزارشی عینی بر مبنای الگوی رگه هوش هیجانی است که با 48 آیتم توسط سالووی، مایر، گلدمن، توروی و پالفی[51](1995) ساخته شد. آزمودنیها در یک طیف لیکرت از بسیار موافقم تا بسیار مخالفم به مواد این آزمون پاسخ می دهند. ضرایب آلفای کرونباخ این مقیاس در دامنهای از 82/0 تا 88/0 در مطالعهی سالووی و همکاران (1995) و در مطالعهی فیتنس و کورتیز[52](2005) در دامنه 78/0 تا 85/0 گزارش شده است. همچنین سالووی و گریوال (2005) اعتبار همزمان و افتراقی خوبی برای این ابزار گزارش نمودهاند. در ایران نیز قربانی، بینگ، واتسون، داویسون و مک[53](2002) ضرایب آلفای کرونباخ را برای هر یک از مؤلفههای توجه، وضوح هیجانی و اصلاح خلق به ترتیب 62/0، 72/0 و 65/0 به دست آورده است. لطفی بخش(2001) ضریب آلفای کرونباخ این مقیاس را 86/0 گزارش کرده است.
روش اجرا: پژوهش حاضر در دو مرحله انجام گرفت. در مرحله اول پس از کسب مجوز از اداره آموزش و پرورش شهر مشهد، از میان 7 ناحیه آموزش و پرورش، ناحیه 5 انتخاب و از بین مدارس ناحیه 5، 7 مدرسه (مدارس عادی ) و از هر مدرسه 4 یا 5 کلاس در مقاطع اول، دوم و سوم در رشتههای عمومی، ریاضی، تجربی و انسانی انتخاب شد. در این مرحله پس از تبیین اهداف پژوهش و جلب اعتماد دانشآموزان، پرسشنامه سرندکردن حوادث تروماتیک بر روی 1000 نفر از دانشآموزان اجرا گردید. از این بین 253 دانشآموز که سابقه مواجه با بیشترین حوادث تروماتیک را داشتند، انتخاب و در گروه دانشآموزان با تروما قرار گرفتند. همچنین از میان دانشآموزانی که تجربه تروما نداشتند، 309 نفر انتخاب و در گروه دانشآموزان بدون تروما قرار گرفتند. در مرحله دوم پرسشنامههای مقیاس ضربهرویداد- تجدید نظرشده، مقیاس رگههایفراخلقی و مقیاس فعالسازی - بازداری رفتاری بر روی هر دو گروه دانشآموزان با و بدون تروما اجرا شد. سرانجام دادههای پژوهش با روشهای آماری تحلیل واریانس چندمتغیری و تحلیل رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج
میانگین (و انحرافمعیار) سنی دانشآموزان با تجربه تروما و بدون تجربه تروما به ترتیب 09/1±84/15 و 04/1 ±61/15 میباشد. وضعیت رشته تحصیلی دانشآموزان با و بدون تروما به ترتیب 7/10و 8/6 درصد ریاضی، 7/25 و 7/22 تجربی، 5/28 و 8/28 درصد انسانی و 8/34 و 7/41 درصد عمومی میباشد. همچنین وضعیت پایه تحصیلی دانشآموزان با تروما و بدون تروما به ترتیب 8/34 و 0/43 درصد اول، 0/36 و 4/31 درصد دوم، 9/28 و 6/25 درصد سوم است.
میانگین نمرات سیستم فعال سازی رفتاری در دانشآموزان با تجربه تروما و بدون تجربه تروما به ترتیب 62/19 و51/20 می باشد. میانگین سیستم بازداری رفتاری در دانشآموزان با تجربه تروما و بدون تجربه تروما به ترتیب 93/22 و 82/24 است. میانگین نمرات وضوح هیجانی در دانشآموزان با تجربه تروما و بدون تجربه تروما به ترتیب 00/27 و02/30 است. میانگین و انحراف معیار سیستم فعالسازی رفتاری، سیستم بازداری رفتاری و وضوح هیجانی در جدول 1 آمده است.
جدول1. میانگین و انحرافمعیار سیستمفعالسازی، بازداریرفتاری و وضوح هیجانی در دانشآموزان با و بدون تجربه تروما
متغیر |
دانشآموزان با تروما |
دانشآموزان بدون تروما |
||
M |
SD |
M |
SD |
|
سیستم فعالسازی رفتاری |
62/19 |
74/2 |
51/20 |
76/2 |
سیستم بازداری رفتاری |
93/22 |
50/3 |
82/24 |
91/3 |
وضوح هیجانی |
00/27 |
83/4 |
02/30 |
57/4 |
قبل از استفاده از آزمون پارامتریک تحلیل واریانس چند متغیری جهت رعایت فرضهای آن، از آزمون باکس و لوین استفاده شد. براساس آزمون باکس که برای متغیرها معنادار نبوده است، شرط همگنی ماتریسهای واریانس/کواریانس به درستی رعایت شده است (06/0 P=، 047/2 F=، 35/12 BOX=). براساس آزمون لوین و عدم معناداری آن برای متغیرهای سیستم فعالسازی رفتاری، سیستم بازداری رفتاری و وضوحهیجانی، شرط برابری واریانسهای بین گروهی رعایت شده است. نتایج آزمون لامبدای ویلکز نشان داد که اثر گروه بر ترکیب سیستمهای فعالسازی-بازداری رفتاری و وضوحهیجانی معنادار میباشد (136/0Eta=، 001/0>p، 19/29=F، 864/0=WilkS). همچنین سطوح معناداری همه آزمونها قابلیت استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری را مجاز میشمارد. این نتایج نشان میدهند که بین دانشآموزان با تجربه تروما و دانشآموزان بدون تجربه تروما حداقل در یکی از متغیرهای وابسته تفاوت معنادار وجود دارد. مجذور بتا (که درواقع مجذور ضریب همبستگی بین متغیرهای وابسته و عضویت گروهی است) نشان می دهد که تفاوت بین دو گروه در متغیرهای مورد مطالعه معنادار می باشد و میزان این تفاوت 86/0 است؛ یعنی86 درصد واریانس مربوط به اختلاف بین دو گروه، ناشی از تاثیر متقابل متغیرها میباشد.
جدول2. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری روی میانگین سیستمفعالسازی، بازداریرفتاری و وضوح هیجانی در دانشآموزان با و بدون تجربه تروما
متغیر وابسته |
df |
MS |
F |
P |
سیستم فعال سازی رفتاری |
1 |
55/110 |
59/14 |
000/0> |
سیستم بازداری رفتاری |
1 |
48/496 |
66/35 |
000/0> |
وضوح هیجانی |
1 |
20/1268 |
71/57 |
000/0> |
نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که میانگین نمرات سیستم فعالسازی رفتاری (59/14=F) به طور معناداری در دانشآموزان با تجربه تروما از دانشآموزان بدون تجربه تروما کمتر است (001/0P<). همچنین میانگین نمرات سیستم بازداری رفتاری (66/35=F) به طور معنی داری در دانشآموزان با تجربه تروما از دانشآموزان بدون تجربه تروما کمتر است (001/0P<) و میانگین نمرات وضوحهیجانی(71/57=F)به طور معنیداری در دانشآموزان با تجربه تروما از دانشآموزان بدون تجربه تروما کمتر است (001/0P<).
جدول3. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه سیستم فعالسازی، بازداریرفتاری و وضوح هیجانی بر علائم استرس پسازسانحه
متغیرهای پیشبین |
ضرایب غیراستاندارد ضرایب استاندارد |
t |
P |
||
SE |
B |
Beta |
|||
مقدار ثابت |
179/5 |
804/115 |
- |
361/22 |
001/0> |
سیستم فعال ساز رفتاری |
218/0 |
936/0- |
178/0- |
292/4- |
001/0> |
سیستم بازداری رفتاری |
164/0 |
865/0- |
227/0- |
272/5- |
001/0> |
وضوح هیجانی |
116/0 |
033/1- |
347/0- |
925/8- |
001/0> |
R=439/0, Re=193/0, F=46/44, P001/0>
برای تعیین تاثیر هر یک از متغیرها، سیستم فعال سازی رفتاری، سیسستم بازداری رفتاری و وضوحهیجانی بهعنوان متغیرهای پیشبین و مواجه با تروما بهعنوان متغیر ملاک، در معادله رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج نشان داد که 19درصد از واریانس مواجه با علائم استرس پساز سانحه، توسط سیستم فعالسازیرفتاری، سیستم بازداریرفتاری و وضوحهیجانی تبیین میشود. با توجه به مقادیر بتا، سیستم فعال سازی رفتاری (178/0- = Beta)، سیستم بازداری رفتاری (227/0-=Beta) و وضوح هیجانی (347/0- = Beta) می توانند علائم استرس پس از سانحه را در دانشآموزان با تجربه تروما به صورت معناداری تبیین کنند (001/0>p).
بحث و نتیجهگیری
هدف پژوهش حاضر، مقایسه سیستم فعالسازیرفتاری، سیستم بازداریرفتاری و وضوح هیجانی در دانشآموزان با و بدون تجربه تروما بود. نتایج نشان داد که میانگین نمرات سیستم فعالسازرفتاری در دانشآموزان با تروماکمتر از دانشآموزان بدون تروما میباشد. در تبیین این یافته میتوان گفت، طبق نظریه گری(1970) وکارور و وایت(1994)، BASبا حساسیت قوی به نشانههای پاداش، اجتناب از تنبیه و گرایش به رفتار گرایشی و لذت بخش مشخص میشود و از آنجایی که نشانههای پاداش، عواطف لذتبخش ایجاد میکنند، در نتیجه افراد دارای BASفعالتر، بیشتر مستعد تجربه عواطف خوشایند هستند و فرض بر این است که هیجانات مثبت مانند شادی و آرامش با انگیزش گرایشی[54](BAS) رابطه دارد(تمارکناند و کینر،1998؛ گومزو گومز، 2002). همچنین مشخص شده است که نظام فعال ساز رفتاری با مشکلات عاطفی رابطه منفی معنیدار دارد (سیدموسوی، پوراعتماد، فیاض بخش، اسماعیل بیگی و فرنودیان، 2011). از طرفی، یکی از علائم تروما، مشکلات عاطفی و تجربه عواطف منفی، مثل ترس، افسردگی و خشم و بدتنظیمی عاطفی میباشد (بشرپور، 2011). این نتایج نشان میدهد دانشآموزانی که دارای تجربه تروماتیک هستند، کمتر در جستجوی پاداش بوده وگرایش کمتری به رفتارهای لذتبخش دارند و در نتیجه نسبت به دانشآموزان بدون تروما، عواطف خوشایند کمتری را تجربه میکنند. در همین راستا میتوان به پژوهش کاشدان، الای و فرو[55](2006) اشاره کرد که به این نتیجه رسیدهاند که PTSD، با ظرفیت کاهش یافته برای تجربه حالات احساسی مثبت شناسایی میشود.
نتایج پژوهش نشان دادکه میانگین سیستم بازداری رفتاری در دانشآموزان با تروما کمتر از دانشآموزان بدون تروما می باشد. این یافته با نتایج پژوهشهای اسلوباداسکیا و همکاران(2001)، موریس و همکاران (2005)، پیکت و همکاران (2011) و سپاه منصور(2010) مبنی بر رابطه معنادار مثبت بین سیستم بازداری رفتاری و اختلالات اضطرابی و همچنین علائم استرس پس از سانحه، ناهمخوان می باشد. شاید این نتیجه را بتوان اینگونه تبیین کرد که طبق دیدگاه گری (1987) در صورتی که نظام بازداری رفتاری کمکار باشد، بازداری فرد در زمان مواجه با علائم تنبیه و غیر پاداش آسیب میبیند، بنابراین احتمال دارد فرد دارای علائم اختلال بیشفعالی- نقصتوجه شود. از طرفی در پژوهش شاو، اپلیگیت و اسکور[56] (1996) ارتباط تروما با علائم اختلالات رفتاری نظیر کمبود توجه - بیش فعالی توصیف شده است. اگر چه این روابط در مقایسه با رابطه تروما با اختلالات خلقی و اضطرابی ثبات کمتری داشته است، اما خود اختلالات رفتاری میتوانند به عنوان عامل خطری برای مواجه با برخی از اشکال تروما نیز باشند (پینه[57] و همکاران، 2002؛ به نقل از بشرپور، 2011). بنابراین با توجه به نبود یافتههای متناظر در پیشینه، میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که فعالیت کم سیستم بازداری رفتاری در دانشآموزان با تروما نسبت به دانشآموزان بهنجار، آنها را مستعد ابتلا به اختلالات رفتاری کرده و همین موضوع می تواند عاملی خطرساز برای مواجه با تروما باشد.
همچنین نتایج نشان داد که میانگین وضوح هیجانی در دانشآموزان با تروما به طور معناداری کمتر از دانشآموزان بدون تروما میباشد. این یافته با نتایج پژوهشهای دیگر(فرناندز- بروکل و همکاران،2006؛ اهرینگ و کوآک، 2010؛ بودن و همکاران، 2012 و مشهدی و همکاران، 2011)، مبنی بر ارتباط منفی وضوح هیجانی و اختلالات اضطرابی و شدت علائم پس از آسیب، همسو میباشد. در پژوهش پینه و کوهن(2002)، ارتباط تجربهی رویدادهای تروماتیک زندگی علاوه بر اختلال استرس پس از سانحه، با علائم افسردگی و اضطراب کاملا تأیید شده است. از طرف دیگر، مشخص شده است، نوجوانانی که در مقیاس رگههایفراخلقی، وضوح هیجانی و نظمدهی هیجانی بالاتری را گزارش میکنند، افسردگی و اضطراب پایینتری را نشان میدهند. افزون بر آن، توانایی وضوحهیجانی و نظمدهی به هیجان با سازگاریهای روانشناختی بالاتر ارتباط داشت (فرناندز- بروکل و همکاران، 2006) و هوش هیجانی با علائم اضطرابی رابطهی معکوس داشته و از میان مؤلفههای آن، وضوح هیجانی توان لازم برای پیش بینی علائم اضطرابی را دارد (مشهدی و همکاران، 2011). بنابراین در تبیین یافتهها میتوان نتیجه گرفت که دانشآموزان دارای تجربه تروماتیک، به علت داشتن وضوح هیجانی پایین، درک کمتری از ماهیت هیجانهای خود دارند و مشکلات بیشتری در مدیریت و کنترل هیجانات خود در مقایسه با گروه شاهد دارند. از سوی دیگر توان کمتری نیز برای فایق آمدن بر تجارب هیجانی منفی دارند و همین باعث اختلال در سازگاری آنها وتجربه حالات اضطرابی میگردد.
نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که سیستم فعالسازی- بازداریرفتاری و وضوح هیجانی 19درصد از واریانس علائماسترس پساز سانحه را تبیین کرده و هر سه متغیر برای علائم استرس پس از سانحه دارای توان پیشبینی معناداری بودند و از بین این متغیرها وضوحهیجانی بیشترین توان پیشبینی را دارا است. این نتیجه نشان میدهد که81 درصد واریانس باقیمانده توسط عوامل دیگری نظیر سایر ویژگیهای فردی، حادثه تروماتیک و محیط اجتماعی تبیین میشود. همچنین با توجه به عدم وجود یافتههای متناظر در پیشینه، از این یافته میتوان استنباط کرد که سیستم فعالسازی- بازداری رفتاری و وضوح هیجانی تأثیر قابل ملاحظهای بر علائم استرس پس از سانحه دارند، لذا برای روشن شدن این نکته لازم است که تحقیقات بیشتری در این زمینه صورت گیرد. این نتیجه با پژوهشهای اهرینگ و کوآک (2010)، بودن و همکاران (2012) و پیکت و همکاران(2011) مبنی بر تأثیر سیستم فعالسازی-بازداری رفتاری و وضوح هیجانی بر علائم استرس پس از سانحه، همسو میباشد. این یافته را میتوان اینگونه تبیین کرد،که دانشآموزانی که سطوح وضوح هیجانی ضعیفی دارند، احتمالاً در انتخاب یک راهبرد تنظیم هیجانی سازگارانه، توانایی محدودی دارند و ممکن است که احساسات فیزیولوژیکی همراه با برانگیختگی هیجانی را به اشتباه تفسیر کرده و برداشتشان از این احساسات همراه با بزرگ نمایی باشد(تیلور و همکاران، 1998). در مقابل دانشآموزانی که وضوح هیجانی بالایی دارند، در انتخاب راهبرد تنظیم هیجانی سازگارانه، مثل ارزیابی مجدد شناختی توانایی بیشتری دارند، در مدیریت هیجانشان موفقتر عمل کرده و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند (بارت و همکاران، 2001؛ کانگ و شاور، 2004؛ کاشدان و همکاران،2010). همچنین براساس نظریه گری و مکناتان(2000)، حساسیت سیستم بازداری رفتاری پیشگویی کننده استرسهای هیجانی منفی شخص در موقعیتهای پراسترس، بدون توجه به طبیعت استرسزاها وکنارآمدن نافعال و ضعیف فرد میباشد. همین موضوع میتواند باعث تشدید علائم استرس پس از سانحه شود. از طرفی مشخص شده است که PTSDبا کاهش پاسخهای مثبت به پاداشها و انتظار پاداش در ارتباط است. همین امر بیانگر ارتباط منفی علائم استرس پس از سانحه با سیستم فعالساز رفتاری می باشد (پیکت و همکاران، 2011).
بررسی دانشآموزان فقط از یک ناحیه، عدم کنترل نوع حادثه تروماتیک، نمونه غیربالینی و اجرا بر روی فقط دانشآموزان دختر از محدودیتهایی است که تعمیمپذیری یافته را با مشکل مواجه میسازد. همچنین جمعآوری اطلاعات براساس مقیاسهای خودگزارشدهی، امکان تحریف اطلاعات به علت دفاعهای ناخودآگاه، تعصب در پاسخدهی و شیوههای معرفی شخصی را به وجود میآورد. پیشنهاد میشود این بررسی در سایر شهرها و بر روی دانشآموزان پسر و گروههای مختلف سنی و معرف جامعه انجام شود تا قابلیت تعمیمدهی نتایج بیشتر شود و از ابزارهایی که جنبه خودگزارشدهی ندارند، برای جمعآوری دادهها استفاده شود.
[1]. Trauma
[2].Freud
[3]. Hysteric
[4].Ego
[5].American Psychiatric Association
[6]. Creamer, Burgess & McFarlane
[7]. Kessler, Berlund, Demler, Jin, Merikangas & Walters
[8]. Gray
[9]. Behavioral inhibition system
[10]. Behavioral activation system
[11]. Impulsiveness
[12]. Carver & White
[13]. Tomarkenand & Keener
[14]. Gomez & Gomez
[15]. Slobodskaya, Safronova, Knyazev& Wilson
[16].Muris, Meesters, kanter& Timmerman
[17]. Pickett, Bardeen& Orcutt
[18]. Experiential avoidance
[19]. Caseras, Avila, Torrubia & Farr
[22]. Emotional clarity
[23]. emotional awareness
[24]. Gohm & Clore
[25]. Alexithymia
[26]. Coffey, Berenbaum & Kerns
[27]. adaptive emotion regulation strategy
[28]. emotional arousal
[29]. Taylor, kuch, kuch, Crockett & passey
3. Powers, Cross, Fani & Bradly
[31]. Berenbaum, Boden, Baker, Dizen, Thompson & Abramowitz
[32]. Cognitive reappraisal
[33]. Barrett, Gross, Christensen & Benvenuto
[34]. Kang & Shaver
[35]. Kashdan, Ferssizidis, Collins & Muraven.
[36]. Boden, Bonn-Miller, Kashdan, Alvarez & Gross
[37]. Salovy&Grewal
[38]. Fernandez-Berrocal, Alcaide, Extremera & Pizarro
[39]. Ehring & Quack
[40].Tabak, Green, Wynn, Proudfit, Altshuler & Huran
[41]. Traumatic events screening inventory – self report form
[42]. Ford
[43]. Event scale – revised
[44]. Weiss & Marmar
[45]. Emmerik, Schoorl, Emmelkamp & Kamphuis
[46]. BIS/BAS scales
[47].Franken, Muris& Rassin
[48]. Eyseck Personality Test
[49]. Pardo, Aguilar, Molinuevo & Torrubia
[50]. Trait Meta Mood Scale
[51]. Salovey, Mayer, Goldman, Turvey & Palfai
[52]. Fitness & Curtis
[53].Ghorbani, Bing, Watson, Davison& Mack
[54]. Tendency motivation
[55]. Elhai & Frueh
[56]. Shaw, Applegate& Schorr
[57].Pine